پيام
+
[تلگرام]
بله من دزد هستم. اولين سال طبابتم لحظه سال تحويل و همچنين نوروز خودم را از مادرم دزديدم و کنارش نماندم و پزشک کاروان راهيان نور بودم و عيد را در شلمچه با شليک کلاشنيکوف و همزدن شلهزرد تحويل کردم. از آن سال به بعد دقيقا هيچ سالتحويلي را خارج از بيمارستان نبودهام. من خودم را از پدرم هم دزديدم، وقتي پيکر نيمههوشيار پدرم را به بيمارستان قلب رجايي ميبردند، من هزار کيلومتر دورتر در منطقهاي مرزي خسته از عمل جراحي و ويزيت بيمار روي صندلي خوابم برده بود و حتي صداي تلفن را نميشنيدم. وقتي هراسان بيدار شدم، خودم را بيپناهترين و بيچارهترين موجود زمين يافتم. پدر عزيزم روي تختي افتاده بود و من حتي نميتوانستم کنارش باشم، من ديگر به دزدي عادت کردهام.
خودم را بايد از همسرم هم بدزدم. بعد از ويزيت انبوهي بيمار، در يک شهر کوچک و دورافتاده به ويزيت بيماري ميرفتم که در بيمارستان شهر ديگري به دليل عارضه مغزي بستري شده بود و چون چندي قبل چشمش را عمل کرده بودم، بهخاطر اينکه فرزندانش خيالشان راحت باشد خيال همسرم را آشوب ميکنم و ساعت شب به شهر ديگري ميروم و تا برگردم همسرم را نگران بر سر ميز غذايي دستنخورده و ازدهنافتاده ميبينم.
خانم مهندس
97/3/19
2-Farhad
اين نوشته يک متخصص چشم وفوق تخصص قرنيه هستش خيلي قشنگ لطفاً بخونيد
2-Shahin
متن فوق العاده اي بود مرسي
2-Farhad
{a h=u1046d5fe8290be18}2Shahin{/a} @};-